آیا واقعا ً لامپ را ادیسون اختراع کرد ؟
جوزف ویلسون سوان فیزیکدان و شیمی دان بریتانیایی متولد 1828 میلادی است که بیشترین شهرت خود را مدیون اختراع لامپ روشنایی است که در سال 1878 این اختراع را به ثبت نیز رسانید . خانه این مخترع اولین جای دنیا بود که با لامپ های روشنایی روشن شد . در سال 1850 او کار بر روی لامپ روشنایی را با قرار دادن رشته های کربونیزه داخل یک حباب شیشه ای توخالی شروع کرد .
در سال 1860 او قادر به ساخت لامپی شد که واقعا ً کار بکند و آن را در اداره ثبت با عنوان لامپ رشته ای با فیلمان (رشته) کربنی به ثبت رسانید . با تمام این ها به دلیل عدم وجود محیط خلاء مناسب و منبع انرژی الکتریکی این لامپ ها طول عمر کمی داشتند و به اندازه کافی کارآمد نبودند . در سال 1875 او دوباره به کار روی لامپ ها برگشت و خواست تا مشکل خلاء را حل کند و لامپی با رشته کربونیزه عرضه کند . مهم ترین ویژگی لامپ جدید سوان این بود که میزان اکسیژن باقیمانده در لوله لامپ تا حدی کم شده بود که رشته درون لامپ با وجود داشتن نور سفید و درخشنده تراز قبل باعث آتش گرفتن رشته نشود . ولی در عین حال مشکل جدید این بود که رشته ها مقاومت کمی داشتند و می بایست با سیم های مسی سنگینی تغذیه می شدند . سوان حق ثبت اختراع را در بریتانیا در سال 1878 برای اختراع خود دریافت کرد ، حدود یک سال قبل از ادیسون . در سال 1879 موفقیت سوان به انجمن شیمی نیوکاسل گزارش شده بود و در یک سخنرانی در شهر ساندرلند او نمونه یک لامپ روشنایی که کار می کرد را به نمایش گذاشت . سوان توجه خود را بیشتر جلب تولید فیلمان کربنی بهتر و وسیله ای برای اتصال بهتر انتهای آن نمود . از سال 1880 او شروع به نصب لامپ در خانه ها و اماکن انگلستان نمود . در سال 1881 کارخانه خود را با عنوان کارخانه لامپ الکتریکی سوان تاسیس کرد و شروع به تولید تجاری آن نمود . در اکتبر 1880 اولین مکان عمومی که با لامپ های سوان روشن شد محل سخنرانی سوان در شهر نیوکاسل بود . اولین ساختمان عمومی که بطور کامل با لامپ های او روشن شد نیز مربوط به شهر ونسمیستر در لندن بود . در این مکان از 1200 لامپ استفاده شده بود که با یک ژنراتور با 120 اسب بخار انرژی تغذیه می شد که در نزدیکی زمین تئاتر قرار داده شده بود . سازنده ساختمان تئاتر ریچارد دویلی کارته درباره چگونگی لامپ های سوان توضیح می دهد : "بدون شک بزرگترین اشکال لامپ های گازی راه یافتن هوای ناپاک و گرما به داخل سالن بود . همان طور که همه می دانند ، هر وسیله گازسوزی به اندازه حتی بیش از یک انسان اکسیژن مصرف می کند و باعث بالا رفتن درجه حرارت در اطراف خود می گردد . لامپ های الکتریکی هیچ اکسیژنی مصرف نکرده و گرمای محسوسی تولید نمی کنند ." در امریکا ادیسون روی یک نمونه اصل از اختراع به ثبت رسیده سوان شروع به کار کرد تا آن را کارآمد تر کند . اگر چه سوان ادیسون را برای رسیدن به این هدف کوبانده بود ولی ادیسون یک نمونه خیلی شبیه به اختراع سوان را در اداره ثبت امریکا به ثبت رسانید و در یک سری مبارزه تبلیغاتی ادعا کرد که مخترع واقعی لامپ اوست . سوان که چندان علاقه ای به جمع کردن پول از اختراع خود را نداشت ، توافق کرد که ادیسون لامپ روشنایی را در امریکا به فروش برساند و در عین حال حقوق او در انگلستان محفوظ بماند . بعد ها سوان در حالی که به دنبال ساخت فیلمان بهتری برای لامپ بود متوجه شد فرد دیگری قبلا ً آن را ساخته پس آن را بهبود داد و آن را ثبت نمود . در سال 1881 ، او از طریق فشرده سازی رشته های سلولزی فیلمان جدیدی را به ثبت رسانید . این فرآیند که او کشف نمود در صنعت نساجی نیز مورد استفاده قرار می گیرد . و سرانجام در سال 1883 کارخانه ای با شراکت ادیسون و سوان به نام Ediswan، به ثبت رسید . لامپ های تولیدی این کارخانه با همان فیلمان های حاصل از رشته های سلولزی که سوان اختراع کرده بود تولید می شد . اما چرا سوان با این همه تلاش خود در راستای ساخت لامپ روشنایی به اندازه ادیسون نتوانست شهرت کسب کند ، عده ای عقیده دارند : 1. امریکائیها به دلیل وطن پرستی زیاد ادیسون را در اذهان عموم جای دادند و باعث شهرت وی شدند ؛ 2. تلاش ادیسون در راستای کارآمدتر کردن این اختراع خیلی بیشتر بود .
تاریخچه ای از پیدایش برق
توماس الوا ادیسون (متولد ۱۱ فوریه ۱۸۴۷ - متوفی ۱۸ اکتبر ۱۹۳۱) مخترع و بازرگانی آمریکایی بود. او وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهمترین و معروفترین آنها لامپ الکتریکی است.
ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست ۲۵۰۰ امتیاز اختراع را در ایالات متحدهٔ آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند که رقمی حیرتانگیز و باورنکردنی به نظر میرسد. واقعیت این است که بیشتر اختراعات وی تکمیل شدهٔ کارهای دانشمندان پیشین بودند و ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوریهایش یاریش میکردند. دهنی ذغالی تلفن،ماشین تکثیر، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا اصلاح شدند.ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.
دوران طفولیت و نوجوانی :
توماس ادیسون در شهر میلان ایالت اوهایو متولد شد و سالهای کودکی را در پورتهِرون میشیگان بسر برد.«آل» بیش از یک سال نتوانست به مدرسه برود و دوران نوجوانی را با کارهایی چون فروختن ساندویچ و آبنبات در کنار ریل قطار و یا سبزی فروشی گذراند. او که برای فروش اجناس خود مرتباً با ترن میان پورتهرون و دیترویت در رفت و آمد بود، توانست از شرکت راهآهن نمایندگی توزیع یک روزنامهٔ دیترویتی را بدست آورد. با پسانداز پول حاصل از فروش روزنامه، آل توانست یک ماشین چاپ دست دوم خریداری کند. او دستگاهش را در یک واگن بارکشی نصب کرد و در سن پانزده سالگی اولین شمارهی روزنامهٔ خود را با نام «ویکلی هرالد» منتشر ساخت. این نشریه که تمام کارهایش را ادیسون خود انجام میداد، نخستین و تنها روزنامهای بود که در یک قطار در حال حرکت حروفچینی و چاپ میشد. در سال ۱۸۶۲ م. وی اتفاقاً با تلگراف که در آن زمان وسیلهٔ نوظهوری بود آشنا شد و با وجود کمشنوایی چندی بعد توانست در ادارهٔ راهآهن بهعنوان تلگرافچی شغلی برای خود بیابد و با تمرین زیاد یکی از چابک دستترین مأموران تلگراف در آمریکا شود. ادیسون هنگامی که فقط بیست و یک سال داشت، اولین اختراع خود را که یک دستگاه الکتریکی شمارش آراء بود عرضه کرد. آن دستگاه فروش نرفت و او تصمیم گرفت که دیگر تا احتیاج و تقاضای عامه ایجاب نکند به فکر اختراع دیگری نیافتد . نخستین پلههای ترقی در سال ۱۸۶۹ م. ادیسون که ادارهٔ راهآهن را ترک کرده بود، بهعنوان سرپرست فنی به استخدام یک مؤسسهٔ صرافی بزرگ در نیویورک در آمد. در این مقام او توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند. تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور میرسانیدند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ میکرد. او حق امتیاز اختراعش را در مقابل چهل هزار دلار به مدیر صرافخانه واگذار کرد و با پول آن در شهر نیوآرک ایالت نیوجرسی یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا نمود. در محل جدید او علاوه بر تکمیل لوازم جانبی تلگراف، یک سامانهٔ پیشرفتهٔ نمایشگر اطلاعات بورس را طراحی کرد که سود هنگفتی از آن حاصل آمد. منلو پارک ادیسون مدتها این فکر را در سرداشت که کارگاهش را به محل بازتر و بزرگتری منتقل کند. با فراهم شدن سرمایهٔ کافی، سرانجام در سال ۱۸۷۶ م. در منطقهٔ «منلوپارک» نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز بنیاد نهاد و گروهی از افراد لایق و مستعد را به همکاری فراخواند. تأسیس این آزمایشگاه نقطهٔ عطفی در رشته فعالیتهای ادیسون و از بزرگترین ابتکارهای او به شمار میرود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین مؤسسهای بود که منحصراً با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونهٔ اولیهٔ آزمایشگاههای تحقیقاتی بزرگی دانست که از آن پس تمام صنایع مهم در کنار کارگاههای خود ایجاد کردند. در سایهٔ نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی صدها اختراع کوچک و بزرگ در این مؤسسه به ثمر رسیدند که البته همگی به نام ادیسون تمام شدند. ادیسون در کنار گرامافون گرامافون از قدیم الایام، داشتن وسیلهای که بتوان با آن صدا را ضبط کرد از آرزوهای بشر بوده است. قبل از آنکه توجه ادیسون به این مقوله جلب شود، لئون اسکوت مارتینویل فرانسوی (۱۸۵۷ م.) و دیگران تحقیقاتی کرده و گامهایی در این راه برداشته بودند؛ اما دستگاههای آنها عملا ً قابل استفاده نبود زیرا تنها با یک دور گوش دادن، صدای ضبط شده از بین میرفت. در سال ۱۸۷۷ م. ادیسون موفق به ساخت وسیلهای شد که واقعاً کار میکرد؛ یعنی میتوانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش کند. «ضبط صوت» ادیسون که فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختمانی ساده داشت: استوانهای فلزی بود با یک دستهٔ گرداننده که در یک انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق تعبیه شده بود. وقتی کسی استوانه را میچرخاند و درون بوق صحبت میکرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روی ورقهٔ نازک حلبی ِدور استوانه خراشهایی میافتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده نیز کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را بهچرخش در آورند. کیفیت صدا البته بسیار پایین بود و صفحه حلبی هم پس از چند بار استفاده خراب میشد. با اینحال همین وسیله ابتدایی در نظر مردم بسیار شگفتانگیز مینمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامهها ادیسون را «جادوگر منلوپارک» لقب دادند. حتی دولت رسماً وی را به واشینگتن دعوت کرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمایش بگذارد. ده سال بعد (۱۸۸۷ م.) ادیسون (یا به روایتی الکساندر گراهام بل)، استوانهٔ مومی را جایگزین ورق حلبی کرد و بالاخره امیل برلینر مخترع آمریکایی آلمانیتبار با تبدیل استوانهٔ مومی به صفحهٔ پلاستیکی، گرامافون را به شکل امروزی درآورد. لامپ الکتریکی سابقهٔ سیستم روشنایی الکتریکی به اواسط قرن نوزدهم میرسد. در سال ۱۸۵۴ م. هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرد که حدود چهارصد ساعت نور میداد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی جیمز وودوارد، ویلیام سایر، متیو ایوانز (۱۸۷۵ م.) و جوزف سووان (۱۸۷۸ م.) مدلهای دیگر چراغهای ا لکتریکی را ارائه کردند. کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصهٔ جدید شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانهٔ بازارکرده بود که نمونهای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸ م.). دستگاه والیس تشکیل میشد از چارچوبی با یک حباب و دو میلهٔ فلزی متحرک که به هر کدام تکه ذغالی متصل بود .عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه ذغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود. این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر ذغالهایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پیبرده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای ذغال مادهٔ مناسب تری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود. پس از یک سال تلاش بیوقفه و آزمایش صدها مادهٔ گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربونیزه (ذغالیشده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد. این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیده است. او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمایه دعوت کرد تا در شب ۳۱ دسامبر ۱۸۷۹ م. برای دیدن اختراع جدیدش به منلوپارک بیایند. به دستور او آزمایشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوریکه محوطهٔ منلوپارک و جادهٔ منتهی به آن غرق در نور شده بود. ادیسون میهمانان خود را با چیزی روبرو کرده بود که برایشان سابقه نداشت. منظرهٔ لامپ های نورانی بازدیدکنندگان را به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ بطوریکه وقتی ادیسون نقشهٔ خود را برای تأسیس یک کارخانهٔ بزرگ الکتریسیته در نیویورک مطرح کرد پیشنهادش با استقبال گرم سرمایهداران حاضر روبرو شد. عصر الکتریسیته در ۲۷ ژانویه ۱۸۸۰ م. ادیسون تقاضانامهٔ دریافت امتیاز اختراع «لامپ روشنایی الکتریکی» را به ادارهٔ اختراعات آمریکا تسلیم کرد اما با درخواستش موافقت نشد. کارشناسان سازمان معتقد بودند که طراحی و ساخت لامپ ادیسون بر مبنای مطالعات ویلیام سایر انجام شده است؛ بنابراین تنها امتیاز اختراع رشتهٔ ذغالی شده پرمقاومت (مادهٔ تولیدکنندهٔ نور لامپ) به ادیسون تعلق گرفت. در ۱۳ فوریه ۱۸۸۰ م. وی به کشف یک پدیدهٔ مهم فیزیکی نائل آمد که اکنون به اثر ادیسون معروف است. دو سال پس از نمایش عمومی لامپ الکتریکی، (۱۸۸۲ م.) ساختمان کارخانهٔ مرکزی تولید برق موسوم به «ایستگاه پرل استر یت» به پایان رسید و در چهارم سپتامبر همان سال نخستین سیستم توزیع نیروی الکتریسیته در جهان با قدرت ۱۱۰ ولت و ۵۹ مشتری در پایین محلهٔ منهتن به دست ادیسون افتتاح گردید. چندی بعد ادیسون کوشید تا حق امتیاز لامپ برق را در بریتانیا از آن خود کند و بر رقیبش جوزف سووان – که مستقل از ادیسون موفق به اختراع لامپ حرارتی ِرشته کربنی شده بود- پیروز شود اما پس از یک دعوای حقوقی بیحاصل، دو طرف با یکدیگر به توافق رسیدند و برای بهرهمند شدن از منافع اختراعشان در بریتانیا شرکت «ادیسووان» را تأسیس کردند. این شرکت در سال ۱۸۹۲ م. جزئی از کمپانی بزرگ جنرال الکتریک (متعلق به ادیسون) گردید. شیوهٔ ادیسون همانطور که گفته شد، بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایدههای دیگران و کار دستهجمعی گروه بزرگی از تکنسینها و کارمندانی بود که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش میپرداختند. لویس لاتیمر دستیار آفریقایی-آمریکایی ادیسون که در پروژهٔ چراغ الکتریکی نقش مهمی داشت، از جملهٔ این افراد است.اگر امروز کمتر نامی از کسانی مانند او به میان میآید، به این دلیل است که ادیسون غالبا همکاران خود را در افتخار و اعتبار اختراعاتش سهیم نمیکرد. با این همه شکی نیست که بدون قدرت سازماندهی و خصوصاً همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت ممکن نبود. نیکلا تسلا فیزیکدان بزرگ و یکی از همکاران ادیسون دربارهٔ روش او برای حل مسائل مینویسد: «اگر ادیسون میخواست سوزنی را در انبار کاهی پیدا کند، با پشتکارفراوان دانه به دانه رشتههای کاه را کنار میزد تا بالاخره سوزن نمایان شود. بارها با تأسف شاهد بودم که چگونه بخش اعظم وقت و انرژی او صرف یافتن یک فرمول جزئی یا انجام دادن محاسبهای کوچک میشد.» ادیسون خود نیز در اینباره گفته است: «نوآوری عبارت است از یک درصد الهام روح و نود و نه درصد عرق ریختن و تلاش کردن.» تسلا دانشمندی شایسته و بهترین کارمند ادیسون بود. او ابتدا از طرف ادیسون مأمور شده بود تا راههای توسعهٔ سیستمهای جریان مستقیم (DC) را بررسی کند اما چون پس از پایان کار ادیسون تعهدات مالی خود را زیر پا گذاشت تسلا تصمیم به ترک شرکت او گرفت. با پذیرش استعفای تسلا، ادیسون مرتکب اشتباه بزرگی شد چرا که چندی بعد تسلا با کشف جریان متناوب (AC) در برابر امپراتوری ادیسون و سیستم DC او قد علم کرد. او با حمایت جرج وستینگهاوس کارخانهدار معروف سامانههای چندفازی توزیع برق را برپایهٔ جریان AC تکامل بخشید که بسیار کارآمدتر از سیستم ادیسون بود. با وجود تبلیغات منفی جنرال الکتریک، جریان AC روز به روز رواج بیشتری یافت و سرانجام سلطه ادیسون را بر بازار صنایع الکتریکی درهم شکست. سینما در سال ۱۸۸۹م. یکی از کارمندان شرکت ادیسون به اسم ویلیام کندی لوری دیکسون نوعی دستگاه نمایش فیلم اختراع کرد که پنج سال بعد(۱۸۹۴م.) با نام تجاری کینهتوسکوپ (متحرک نما) در نیویورک به معرض نمایش گذاشته شد. کینهتوسکوپ دستگاهی بود که هرکس از سوراخ آن به درون مینگریست و دستهای را میچرخاند، تصاویر متحرکی را مشاهده میکرد. این وسیله ابتدا بهعنوان مکمل گرامافون و برای رونق بخشیدن به بازار آن طراحی شده بود وهدف آن بود که با افزودن امکان تماشای عکس متحرک، بر جذابیت گرامافون نزد خریداران افزوده شود. با وجود اهمیت این اختراع، ادیسون یا دیکسون را نمیتوان پایهگذار سینما دانست؛ کینهتوسکوپ آنها بیشتر به ماشین «شهر فرنگ» شبیه بود و دریک زمان بیش از یک نفر نمیتوانست از آن استفاده کند. چنین دستگاهی در عصر جدید که تودهٔ مردم به هیجان و سرگرمیهای دستهجمعی نیاز داشتند چندان به کار نمیآمد. ایدهٔ بزرگ کردن تصاویر و بکارگیری پردهٔ نمایش هرگز به ذهن ادیسون نرسید چون همانطور که گفتیم از اختراع کینهتوسکوپ مقصود دیگری داشت ولی حدود یک سال بعد لویی لومیر صنعتگر ثروتمند فرانسوی با ساختن دوربین فیلمبرداری و پروژکتور و افتتاح اولین سالن سینما در گراند کافه پاریس (۲۸ دسامبر ۱۸۹۵م.) نخستین گامها را برای علاقمند کردن مردم به این پدیدهٔ نو برداشت. پس از گذشت چند سال، سالنهای نمایش فیلم در اروپا و آمریکا آنقدر فراوان شده بود که ادیسون نیز چارهای جز پیوستن به این جریان و کنار گذاشتن سینمای تک نفرهاش ندید. ادیسون در تبدیل سینما به رسانهای همگانی و صنعتی سودآور نقش مؤثری ایفا کرده است. فیلم استاندارد ۳۵ میلیمتری با چهار روزنه در لبهٔ هر فریم که هنوز مورد استفاده قرار میگیرد از یادگارهای ادیسون است. وی همچنین مؤسس اولین استودیوی فیلمسازی دنیا (بلک ماریا در ایالت نیوجرسی) است. نخستین فیلم کپی رایت شدهٔ تاریخ سینما با عنوان «عطسهٔ فرد اُت» در این استودیو ساخته شد. سالهای پایانی در اول فوریه ۱۸۹۳م. ادیسون ساختمان «بلک ماریا» نخستین استودیوی تصاویر متحرک را در وست اورنج ِ نیوجرسی به پایان برد. او کوشید تا اختراع دوربین فیلم برداری را تماماً به خود نسبت دهد و حق استفادهٔ انحصاری از آن را به دست آورد اما در ۱۰ مارس ۱۹۰۲م. ادعای او در یک دادگاه استیناف ایالات متحده رد شد. در ۱۸۹۴م. او در زمینهٔ ترکیب فیلم و صدا تحقیقاتی انجام داد که سرانجام به اختراع کینهتوفون انجامید. این دستگاه که ترکیب ناجوری از کینهتوسکوپ و گرامافون استوانهای بود با استقبال مردم مواجه نشد. در ۶ ژانویه ۱۹۳۱م. ادیسون درخواستنامهٔ ثبت آخرین اختراع خود «وسیله نگهدارندهٔ اشیاء هنگام آبکاری» را به ادارهٔ اختراعات فرستاد اما پیش از دریافت پاسخ در اواخر همان سال در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
تاریخچه لامپ
اختراع لامپ توسط دانشمندان زیادی مورد بررسی قرار گرفته تا در نهایت به دست ادیسون تکمیل و اختراع و تجاری سازی شد این لامپ ها بسیار پر مصرف بوده و طول عمر کمی نیز داشت و هزینه ساخت زیادی نیاز داشتند . نور این لامپ ها، در واقع مقاومت رشته سیمی که در اثر عبور جریان برق در فضای نسبتا خلاء وار داخل شیشه ایجاد می شد ، می باشد . اما تاریخچه لامپ را در این مطلب برای شما شرح می دهیم : لامپ هایی که روشنایی بوجود می آورند و شب را به اندازه روز روشن می نمایند و کاربرد زیادی در زندگی امروزه ما دارند در سال 1879 اختراع شدند ، این لامپ اولیه را فردی به نام توماس اوا معروف به ادیسون اختراع کرد این فرد تنها فردی نبود که روی این اختراع کار می کرد و افراد زیادی روی این اختراع فعالیت می نمودند که در تاریخچه لامپ بسیار تاثیر گذار بود . اما مواد اولیه ایی که ادیسون استفاده کرد بسیار در تجاری سازی این لامپ به او کمک نمود به طوری که طول عمر لامپها بیشتر شد و نور دهی انها را نیز بهتر گشت و دلیل آن هم به استفاده از خلاء بیشتر که باعث مقاومت بالاتر می شد و البته استفاده از سیم های رشته ایی بهتر نیز اثر زیادی در عمر این لامپها داشت . اما لامپ های حبابی در ابتدا توسط همفری دیوی ساخته شد در واقع اولین نفری که ایده و ساخت لامپ ها را داشت . او در سال 1802 مخترع یک باتری که جریان الکتریکی را در آن نگه می داشت ، بود و با کمک این اختراع (باتری) توانست نوری را تولید کند او با اتصال جریان به یک تکه کربن ، نوری را تولید کرد که تاکنون سابقه نداشت اما این نور دوام چندانی نداشت و از لحاظ اقتصادی و کاربردی ارزش چندانی نداشت .
بعد از این دانشمند ، دانشمند دیگر انگلیسی به نام وارن دی لی رو بر روی این اختراع کار کرد او در سال 1840 توانست حلقه ایی از جنس پلاتینی را در لوله ای که خلاء نسبی در آن وجود داشت قرار داده و جریان را از آن عبور دهد و نور تولید کند این لامپ تقریبا لامپی بود که از نظر دوام طول عمری بهتر از لامپ دانشمند قبلی داشت اما از نظر هزینه ساخت با توجه به قیمت زیادی که پلاتین داشت اصلا به صرفه نبود . اما نوبت به دانشمند و فیزیکدان دیگری رسید که این اختراع را کمی کامل تر نماید دانشمند بعدی که دست به ساخت و اختراع لامپ حباب زد سوان انگلیسی بود وی در سال 1850 توانست لامپی را تولید کند که توسط رشته کاغذ های کربنی و قرار دادن آنها در شیشه حبابی نور تولید نماید و طول عمر بهتر داشته باشد اما طول عمر این لامپها نیز زیاد نبود اگر چه در صدر لامپ ها قبلی بود اما باز هم این لامپها زیاد به صرفه نبود تا اینکه با اختراع شدن و ساخته شدن پمپ های هوا یا خلاء سوان این لامپ ها را عیب یابی و دوباره ساخت . تا اینکه دانشمند معروف توماس ادیسون تحقیقات و آزمایشات خود را در راستای تولید و اختراع کامل لامپ های حباب در سال 1878 شروع کرد اما در همان سال دچار شکست های فراوانی در ثبت این اختراع شد اما شکست های فراوان وی را نتوانست از ادامه این مسیر باز دارد . وی رشته های گوناگون و با شکل های و جنس های متفاوتی را در لامپ ها آزمایش می کرد اما به هیچ نتیجه ایی نرسید تا اینکه وی توانست با استفاده از رشته های با جنس بامبو که کربنیزه شده بودند لامپی را اختراع نماید .که این لامپ طول عمر زیادی (چیزی نزدیک به 1200 ساعت ) داشت این لامپ توسط توماس ادیسون تجاری سازی شد و در سال 1880 به بازار عرضه شد . در کل لامپهای رشته ایی و حبابی مصرف زیادی و نور غیر یکنواختی داشتند با پیشرفت تکنولوژی امروزه تقریبا استفاده از این لامپ ها منسوخ شده و استفاده از لامپهای LED رواج یافته است .
سر جوزف ویلسون سوان
(به انگلیسی: Sir Joseph Wilson Swan) (متولد : ۳۱ اکتبر ۱۸۲۸ - متوفی : ۲۷ می ۱۹۱۴) فیزیکدان و شیمی دان انگلیسی بود که بیشتر شهرت او بخاطر اختراع لامپ نئونی است.
سوان در ۱۸۲۸ در پالیون هال در ساندرلند انگلیس بدنیا آمد و در آنجا به عنوان شاگرد در دارو سازی کار میکرد. بعدها او شریک ماسون شد که یک کارخانه تولید مواد شیمیایی در نیوکاسل داشت. این شرکت با نامهای ماسون، سوان و مورگان تا سال ۱۹۷۳ دایر میبود.
در ۱۸۵۰ او کار خود را بر روی رشته ذغال کاغذ داخل یک حباب شیشهای خالی شده از هوا را شروع کرد. در ۱۸۶۰ او میتوانست وسیلهای کاربردی را به نمایش بگذارد اما کمبود یک خلأ مناسب و یک منبع الکتریکی مناسب باعث کم شدن طول عمر و بازده لامپ او شد. در اواسط دهه ۱۸۷۰ پمپهای بهتری اختراع شدند و سوان دوباره آزمایش خود را آغاز کرد. با کمک چارلز استیرن که در کار پمپهای خلأ بود، سوان روشی را ابداع کرد که باعث جلوگیری از سیاه شدن لامپ اولیه او شد که در ۱۸۸۰ شماره مقاله ۸ را از آن خود کرد. در ۱۸ام دسامبر ۱۸۷۸ لامپی که از یک میله باریک کربنی استفاده میکرد در جلسهای در انجمن شیمی نیوکاسل به نمایش گذاشته شد و سوان شرح کار خود را در جلسه آنها در ۱۷ ژانویه ۱۸۷۹ به نمایش گذاشت. همچنین آن را به ۷۰۰ نفری که در سوم فوریه ۱۸۹۷ در نشست ادبی و فلسفی نیوکاسل شرکت کرده بودند نیز نشان داد. این لامپها از میله کربنی لامپ قوسی به جای رشته باریک کربنی استفاده میکردند. بنابراین آنها مقاومت کمتری داشتند و رساناهای بسیار بزرگی برای تامین جریان مورد نیاز لازم داشتند که از لحاظ اقتصادی به صرفه نبود. همچنین مشخصات یک لامپ رشتهای را با یک خلأ نسبتاً قوی، رسانای کربنی، و هادیهای پلاتینیومی میسر میشاختند. وانگهی نیاز به جریان کاری بالا باعث میشد عمر بسیار کمی داشته باشند. سوان توجه خود را معطوف ساخت رشتههای کربنی بهتر و وسایلی که دو سر آن را متصل میکند کرد. او روشی برای کار با پنبه برای ساخت نخ کاغذی اختراع کرد و مقاله ۴۹۳۳ را در سال ۱۸۸۰ در انگلستان ثبت کرد. از این سال او نصب حبابهای روشنایی را در انگلستان در خانهها و نقاط مهم شروع کرد و در اوایل دهه ۱۸۸۰ شرکت او شروع به کار کرد. در آمریکای شمالی نیز به موازات انگلستان پیشرفتهایی شکل گرفته بود. در ۲۴ ژوئیه ۱۸۴۷ مقالهای توسط متخصص برق پزشکی، هنری وودوارد و همکارش متیو اوانس در تورنتو نوشته شد. ایشان لامپ خود را با اندازه و شکلی متفاوت از میلههای کربنی در سیلندر شیشهای که با نیتروژن پر شده بود تولید کردند. وودوارد و اوانس تلاش کردند تا لامپهای خود را تجاری کنند، اما ناموفق بودند. ایشان کار خود را با فروش مقاله خود در سال ۱۸۹۷ به توماس ادیسون به پایان رساندند (مقاله ۰، ۱۸۱، ۶۱۳ در آمریکا). توماس ادیسون تحقیقاتی جدی برای پیشبرد لامپ رشتهای کاربردی در ۱۸۷۸ شروع کرد. او اولین مقاله خود را به عنوان «بهبودی در لامپ الکتریکی» در ۱۴ اکتبر ۱۸۷۸ ثبت کرد (مقاله ۰، ۲۱۴، ۶۳۶ در آمریکا). پس از آزمایشهای زیادی که با رشته پلاتینیوم و فلزات دیگر انجام داد دوباره به سمت رشتههای کربن روی آورد. اولین آزمایش موفقیت آموز او در ۲۲ اکتبر ۱۸۷۹ بود که ۱۳٫۵ ساعت دوام آورد. ادیسون اصلاح طرح خود را ادامه داد و در ۴ نوامبر ۱۸۹۷ مقالهای (مقاله ۰، ۲۲۳، ۸۹۸در آمریکا) به عنوان لامپی الکتریکی که از «رشته یا نواری کربنی که پیچیده شده و.... به سیمهای اتصال پلاتینی متصل شده» استفاده میکند ثبت کرد. اگر چه او راههای بسیاری برای ساخت رشته کربنی شامل «نخ پنبهای با کتانی، قطعات کربنی، کاغذی که با روشهای مختلف پیچیده شدهاست» توضیح داده بود، چند ماه بیشتر از ارائه مقاله نگذشته بود که ادیسون و تیمش فهمیدند که رشته ذغال بامبو میتواند بیش از ۱۲۰۰ ساعت دوام بیاورد. شرکت لامپ حبابی هیرام اس. ماکزیم در ۱۸۷۸ شروع به کار کرد تا مقاله خود و مقالات ویلیام ساویر را عملی کند. شرکت او پس از شرکت ادیسون دومین شرکت فروش لامپ رشتهای کاربردی در آمریکا بود. شرکت نوردهی الکتریکی او در اواخر دهه ۱۸۸۰ برای اولین بار به صورت تجاری در شرکت تجارت مالی مطمئن مستقر کرد، حدوداً ۶ ماه بعد از استقرار لامپ رشتهای ادیسون در استیمر کلومبیا. ماکزیم در اکتبر ۱۸۸۰ روشی را ثبت کرد که در آن توسط هیدروکربنها رشتههای کربنی را به منظور افزایش عمر آنها پوشش میداد. لویس لایمر که در آن زمان کارمند او بود روشی را ابداع کرد که توسط آن به رشتهها حرارتی اعمال میکرد که اجازه میداد آنها را به شکلهای بدیعی مدل دهی کند، مانند شکل "M" در رشتههای ساخت ماکزیم. در ۱۷ ژانویه ۱۸۸۲، لاتیمر مقالهای در باره "فرایند ساخت کربنها بدست آورد، روشی بهبود یافته برای تولید رشتههای حباب لامپ که توسط شرکت نور الکتریکی ایالات متحده خریداری شده بود. لاتیمر بهسازیهای دیگری مثل راه بهتری برای اتصال رشتهها به سیمهای محافظ به ثبت رساند. در بریتانیا، شرکتهای ادیسون و سوان به هم پیوستند تا شرکت برقی متحد سوان و ادیسون را تشکیل بدهند (بعدها این شرکت به نام ادیسوان شناخته میشد، که در نهایت به نام Thorn Lighting ltd ثبت شد). ادیسون در ابتدا مخالف این ادغام بود اما وقتی از راه قانونی توسط سوان تحت فشار قرار گرفت و سوان پیروز شد در نهایت مجبور به همیاری با سوان شد و اتحاد صورت گرفت. در نهایت ادیسون تمام سهم سوان در شرکت را بدست آورد. سوان مقاله خود را طبق قوانین ایالات متحده به شرکت برقی براش در جون ۱۸۸۲ فروخت. بعدها سوان نوشت که ادیسون ادعای بیشتری در مورد نور نسبت به او داشت تاادیسون امتیازاتش را از ادعا درباره آنها در ایالات متحده محافظت کند. در ۸ اکتبر ۱۸۸۳، اداره ثبت اختراعات ایالات متحده حکمی را داد که امتیازات ادیسون بر پایه فنون پیشین ویلیام ساویر بنا شده و آنها را نادرست اعلام کرد. این ادعا سالها ادامه یافت. در نهایت در ۶ اکتبر ۱۸۸۹ یک قاضی حکم داد که ادعای بهبود سیستم نور دهی الکتریکی ادیسون برای "یک لامپ رشتهای از کربن با مقاومت بالا درست بودهاست.
مخترع اولین باتری
احتمالاً مخترع اولین باتری در امپراتوری اشکانی میزیسته. نخستین بار در سال ۱۳۱۷ خورشیدی ( ۱۹۳۸ میلادی)، ویلهلم کونیگ باستان شناس آلمانی که ادارهی موزهی ملی عراق را بر عهده داشت، هنگام کندوکاو در یکی از روستاهای خواجه ربو ( نزدیک شهر باستانی تیسفون - نزدیک بغداد )، به کوزهای سفالی برخورد که استوانهای مسی در خود داشت و در میان آن استوانه نیز میلهای آهنی جای گرفته بود. بررسیها از وجود مادهای اسیدی، مانند سرکه و نیز خوردگی شیمیایی در آن ظرف سفالی خبر دادند. کونیگ بر این باور بود که یک باتری باستانی را پیدا کرده بررسیها نشان داد که پیشینه ی این باتری به حدود دو هزار سال پیش باز می گردد، یعنی زمانی که اشکانیان بر بین النهرین که از زمان کوروش تا یورش اعراب به ایران، بخشی از خاک ایران بوده است فرمانروایی میکردند.
با آغاز جنگ جهانی دوم، ادامه ی پژوهشها درباره باتریهای ایرانی به فراموشی سپرده شد. پس از بیست سال، جان پیرچنسکی در دانشگاه کارولینای شمالی آمریکا اقدام به ساخت یک مدل از باتریهای ایرانی کرد. وی برای الکترولیت از سرکه نیم درصد استفاده کرد و توانست یک ولتاژ نیم ولتی به مدت ۱۸ روز به نمایش بگذارد. بدین گونه برای پژوهشگران ثابت شده بود که با کوزههای یافت شده در سرزمین ایرانیان می توان برق تولید کرد. در سال ۱۹۷۸ آزمایش همانندی در آلمان انجام شد. دکتر آرن اِگبرشت نیز در مدلی که ساخته بود از سرکه انگور نیم درصد استفاده کرد و توانست شدت جریان ۱۵۰ میکرو آمپری را اندازه بگیرد و موفق شد برای آبکاری فلزات از آن استفاده کند. نمونههای دیگری هم از این باطری در دانشگاههای دیگر دنیا ساخته شده و صحت و کارایی آن اثبات شده است. این باتری در بردارنده ی یک کوزه ی سفالی تخم مرغی به بود که یک میله ی آهنی به صورت عمودی در قسمت میانی قرار داشت که نقش قطب منفی باتری (آند) را بر عهده داشت.
در اطراف میله آهنی یک استوانه مسی قرار داشت که به کمک قیر در جای خود محکم شده بود، در قسمت دهانهی باتری از قیر برای آب بندی باتری استفاده شده بود. در این باتری احتمالا از آب نمک، سولفات مس، جوهر سرکه، آبلیمو، شراب تند و یا اسید سیتریک (که در آن دوره شناخته شده بودند) به عنوان الکترولیت استفاده میشده است. این باطری در میان متخصصان به نام «باطری اشکانی» یا «باطری بغدادی» شناخته میشود و حدس زده میشود برای آبکاری فلزات و طلاکاری یا حتی برای سحر و جادو استفاده میشده است.
p style="text-align: justify;">هیچ کس به درستی از زمان اختراع باطری خبر ندارد نخستین تصور ها این بود که باطری در سال ۱۷۸۶ توسط <!--StartFragmentلوییجی گالوانی<!--EndFragment--> دانشمند ایتالیایی اختراع شده بود.
در سال ۱۹۳۶ مطابق با سال ۱۳۱۴ در نزدیکی شهر تیسفون در عراق امروزی کوزه ی بسیار عجیبی کشف شد که قدمت کوزه را به ۲۰۰۰ سال قبل یعنی زمان حکومت اشکانیان نسبت دادند در آن زمان نیز تیسفون و عراق امروزی جزو قلمرو ایرانیان محسوب می شد.ارتفاع کوزه ۴ سانتی متر و قطر آن به ۸ سانتی متر می رسید و در ته کوزه یک دیسک مسی و در وسط آن یک لوله مسی که در داخل آن نیز یک لوله آهنی وجود داشت قسمت هایی از سر آن نیز با قیر پوشیده شده بود.
ویلهلم کونیک باستان شناس آلمانی در سال ۱۹۴۰ قبل وقتی این پیل را در موزه ایران و عراق دید آن را با خود به موزه ی برلین برد و در آنجا آن را مورد برسی قرار داد و سپس نظریات جالبی در باره آن ارائه داد او گفت که این کوزه یک پیل الکتریکی یا یک باطری است که برای آبکاری طلا یا نقره به کار می رفته است.در سال ۱۹۴۰ ویلارد گری مهندس برق ماکتی از آن کوزه درست کرد و محلول مس سولفات را در آن ریخت و آزمایشی انجام داد که منجر به تولید ۱٫۵ تا ۲ ولت برق شد او ثابت کرد که این کوزه می تواند جریان الکتریکی را بر قرار بکند بعد از جنگ جهانی دوم یک باطری دیگر از این شکل نیز در همان ناحیه یافت شد.
در سال ۱۹۷۰ نیز آرن اگبرکت باستان شناس آلمانی آزمایش دیگری نیز روی کوزه انجام داد و مقداری آب انگور را بجای محلول مس سولفات استفاده کرد او مشاهده کرد که باطری الکتریسته ۰٫۸۷ ولت ایجاد می کند این آزمایش ثابت کرد که اشکانیان در بیش از ۲۰۰۰ سال قبل قادر به تولید الکتریسیته از یک ماده اسیدی بوده اند.
در سال ۱۹۹۹ توسط دانشجویان دکتر Marjorie Senechal، استاد ریاضیات و تاریخ علم در Smith College ماساچوست نمونه های دیگری از این باطری را بازسازی کردند و موفق شدند از آن ۱٫۵ ولت برق بدست آورند.
در مورد کاربردهای این باطری یا پیل یا کوزه اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد عده ای معتقد هستند که این کوزه تنها ظرفی بود که برای تولید دارو مورد استفاده قرار می گرفت اما در اینکه این سیستم توانایی تولید جریان الکتریسته را داشته شکی وجود ندارد.اما بعد از مدتی که معلوم شده مطالعه روی این باطری برای اروپاییان بسیار سنگین است و این مساله را اثبات می کند که ایرانیان ۱۸۰۰ سال قبل از اروپاییان باطری را اختراع کرده بودند تحقیقات بروی این باطری متوقف شد.
مخترع برق كيست؟
(این پرسش اندکی مسامحه آمیز مطرح شده است ، زیرا برق در طبیعت وجود دارد و قابل «اختراع» نیست.)
طبق گواهی تاریخ ، اولین کسانی که وجود الکتریسیته را در اجسام درک کردند و از آن سخن گفتند دانشمندان یونان باستان بوده اند. اقلیدس متوجه شد که اگر کهربا را با پارچه مالش دهند می تواند چیزهای سبکی مانند کاه را به خود جذب کند .
تا قرن هیجدهم میلادی شناخت بشر از این نیروی طبیعی تقریبا" در همین حد بود . در اواخر این قرن ( در سال 1799 ) دانشمندی ایتالیایی به نام الکساندر ولتا پیل الکتریکی ( باطری ) را اختراع کرد و بدین ترتیب برای نخستین بار الکتریسیته جاری تولید گردید و عصر برق در جهان آغاز شد .
قبل از ولتا یک دانشمند ایتالیایی به نام لوییچی گالوانی مشاهداتی روی قورباغه مرده کرده بود.در هنگام صاعقه او یک قورباغه بی پوست را از نرده خانه اش به وسیله یک قلاب مسی آویزان کرد. مشاهده شد که بدن جانور با هر صاعقه می لرزد. حتی وقتی که هوا طوفانی نبود حرکاتی در بدن حیوان دیده می شد.گالوانی به این نتیجه رسید که الکتریسیته در بدن قورباغه تولید شده است.
ولتا از آزمایشهای روی قورباغه آگاه شد. ولی عقیده داشت که گالوانی در اینکه فکر می کند انقباضات قورباغه مربوط به خود قورباغه است در اشتباه است. او فکر کرد که انقباضات به علت تماس قلاب مسی با آهن نرده می باشد. او عقیده داشت که الکتریسیته در اثر تماس دو فلز تولید شده است.
ولتا برای اثبات نظر خود به آزمایش پرداخت. او روی میزی یک دیسک مسی و روی آن پارچه ای خیس خورده در آب و اسید سولفوریک و روی آن یک دیسک ساخته شده از روی و روی آنها مس و روی مس پارچه قرار داد تا یک پیل ساخته شد. به دیسک مسی پائینی و به روی بالایی سیمی وصل نمود.او سر سیم ها را به هم وصل کرد وقتی به آرامی آنها را جدا می کرد جرقۀ الکتریکی زده می شد. تئوری او درست از کار درآمد.
اینگونه بود که باطری الکتریکی،پیل ولتا، باطری خشک به وجود آمد.ولتا دریافت که پارچه بزودی خشک می شود و جریان برق قطع می گردد.پس چند لیوان گرد هم گذاشت و در داخل هر یک آب و اسید ریخت و یک ورقه مس و یک ورقه روی، در آنها قرار داد.هر ورقۀ روی را به ورقۀ لیوان بعد وصل نمود و ورقه مسی لیوان اول آزاد بود و قطب مثبت باطری را تشکیل می داد و ورقۀ روی لیوان آخر قطب منفی باطری بود.
ولتاچگونگی تولید جریان برق در داخل سیم را به مردم نشاند داد.آنها مشغول تکمیل باطری ولتا شدند و امروزه باطری لکلانشه،گرو،بونسن،دانیل و غیره در دسترس است.
از ابتدای قرن نوزدهم از باطری به میزان وسیعی در آزمایشگاه ها و انجمن های علمی و نیز برای بعضی مصارف ( مانند فانوس های دریایی ) استفاده می شد . دومین گام بلند علمی برای تسخیر انرژی برق در سال 1831 و توسط مایکل فارادی – دانشمند انگلیسی – برداشته شد . در این سال فارادی توانست با ساختن نخستین دینام ساده و آزمایشگاهی ، با استفاده از میدان مغناطیسی ، الکتریسیته تولید کند . این امر راه را برای ساختن ژنراتورهای بزرگ هموار کرد . تکامل مولد های برق سالها به طول انجامید و سرانجام در سال 1867 نخستین ژنراتور واقعی و کارآمد توسط زیمنس (دانشمند و صنعتگر آلمانی) ساخته و به بازار عرضه شد. ادیسون ( 1931-1848 ) مخترع آمریکایی ، زمانی متولد شد که حدود نیم قرن از اختراع «پیل الکتریکی» می گذشت و مهندسان کشورهای اروپایی در حال تکمیل ساختمان ژنراتورهای برق بودند. از آنجا که روشنایی همواره یکی از مهمترین خواسته ها و نیازهای بشر بوده است با اختراع باطری ، دانشمندان زیادی به فکر استفاده از برق برای ایجاد روشنایی افتادند . همفری دیوی- دانشمند انگلیسی – نخستین کسی بود که توانست در سال 1813 اولین چراغ برق را ، با استفاده از دو میله زغالی که بین آنها جریان برق می گذشت ، اختراع کند . سالها از این چراغ برای روشنایی خیابانها و میادین برخی کشورهای اروپایی و نیز برای فانوس های دریایی استفاده می شد . این نوع لامپ مصرف بالایی داشت و چندان مقرون به صرفه نبود . توماس ادیسون در 21 اکتبر 1879 موفق به اختراع لامپ خلاء رشته ای ( لامپ های معمولی ) گردید . این لامپ نسبتا" ارزان و با دوام بود و به سرعت در تمام آمریکا و اروپا و سپس دیگر مناطق جهان مورد استفاده قرار گرفت . ادیسون در طول عمر خود بیش از 1200 اختراع به ثبت رسانید که مهمترین و مشهورترین آنها اختراع « لامپ برق » می باشد .
لوییجی گالوانی
زادهٔ ۹ سپتامبر ۱۷۳۷
بولونیا, ایالات پاپی
مرگ ۴ دسامبر ۱۷۹۸ میلادی (۶۱ سال)
بولونیا, ایالات پاپی
سازمان دانشگاه بولونیا - شناخته شده برای بیوالکتریک - الکتریسیته حیوانات
فیزیکدان سرشناس ایتالیایی قرن هجدهم (۱۷۳۷ تا ۱۷۹۸ میلادی) بود. او کشف کرد که ماهیچههای یک قورباغهٔ مرده اگر هدف جرقه یا شوک الکتریکی قرار گیرند منبسط و شدیداً کشیده میشوند. او همچنین کشف کرد ماهیچهها و سلولهای عصبی الکتریسیته تولید میکنند.[۱] او از پایه گذاران زایمان مدرن است.
زندگی نامه : او در شهر بولونیای ایتالیا به دنیا آمد.پدرش زرگر بود و مادر او همسر چهارم دومنیکو بود.خانواده اش اشرافی نبود، اما آنها میتوانستند هزینه برای فرستادن حداقل یکی از پسران خود را برای تحصیل در دانشگاه فراهم کنند.او ابتدا میخواست به کلیسا برود.بنابراین در ۱۵ سالگی راه متداول مذهبی این کار را پیش گرفت.او میخواست این راه را ادامه دهد اما پدر و مادرش اورا متقاعد کردند تا این کار را رها کند.در حدود ۱۷۵۵، گالوانی وارد دانشکده هنر دانشگاه بولونیا شد.
او پس از تحصیل در علوم طبّی به استادی دانشگاه بولونیا (Bologna) رسید
کارهای علمی : او در سال ۱۷۸۰ در آزمایشهایی با پای قورباغه فهمید که اگر بار الکتریکی به پای قورباغه مرده برسد پاهایش منقبض میشوند؛ و به این ترتیب تقریباً تصادفاً بیو الکتریسیته را کشف کرد. همچنین کشف کرد که پاها در غیاب بار الکتریکی که به وسیلهٔ دستگاه leyden jar به آنها میداد نیز ممکن است منقبض شوند. او نتیجه گرفت که نوع دیگری بار الکتریکی هم در کار است.
ولتا، آلساندور جوزپه آنتونیو آنستازیو
ولتا در سال 1745 در کومو که در نزیکی میلان ایتالیا بود بدنیا آمد دایی ولتا مسئولیت تربیت وی را که در کالج یسوعی محلی آغاز شده بود، به عهده گرفت سپس دایی دیگرش که از فرقه دومینیکی و در معتقدات یسوعی با او سهیم بود آن را به پایان رسانید ولتا تحصیلاتش را در مدرسه مذهبی بنتسی ادامه داد و در آنجا بود که کتاب لوکرتیوس سخت بر او اثر گذارد داییهای او می خواستند که او پیشه وکالت را که از سوی خانواده مادرش شغل آبرومندی شناخته شده بود برگزیند ولتا ترجیح داد که از آنچه او نبوغ خود می نامید پیروی کند و این نبوغ او را در 18 سالگی به مطالعه در باره برق کشانید ولتا در 29 سالگی معلم مدرسه شبانه روزی کوم گردید در همین موقع اسبابهای مختلف الکتریکی از قبیل الکتروفور، آب سنج، الکتروسکوپ و غیره را ساخت و شهرت بسیاری کسب نمود و در سال 1779 با سمت استادی در دانشگاه پاوی مشغول به کار شد. ولتا در اختراع الکتروفور(دستگاه برق ساز) خود یعنی شگفت انگیزترین ابزار برقی پس از بطری لید این بینش را که صمغ(رزین) برق خود را بیش از شیشه حفظ می کند با این واقعیت تلفیق کرد که یک ورقه فلزی و عایق بارداری که خوب تنظیم شده باشند می توانند جرقه های فراوان تولید کنند بی آنکه برق را ضعیف سازند در سال 1772 ولتا صورت مفصل و دشواری از الکتریسیته را منتشر کرد که بیش از پیش مؤید این نظر عجیبش بود که برقهای ناهمنام در پیوند یک عایق باردار و یک هادی که موقتاٌ به زمین وصل شده است فقط به این منظور یکدیگر را خنثی می کنند که در تجزیه های بعدی با تقویت مجدد پدید آیند گازسنج ولتا یکی از مهمترین کشفهای سده 18 را محقق ساخت و آن عبارت بود از کشف ترکیب آب که لاووازیه در یمان چیزهای دیگر با جرقه زدن اکسیژن و ئیدروژن روی جیوه بدان پی برد مطالعات بعدی ولتا در مورد هوا مربوط می شد به عمل و تاثیر گرما در گازها و بخارها تصور کلی او از گرما دنباله نظریه های کرافردوکرون در باره سیالات است با یک استثنای خاص گو آنکه منابع او پدیده گرمای نهان را به ترکیبی شیمیایی نسبت می دادند که موجب تغییر حالت بود او گرما را عمده ساخت وگرمای نهان را نتیجه جهش بعدی در ظرفیت گرمای ویژه دانست ولتا در اندازه گیری انبساط هوا به عنوان تابعی از گرما یا شاید تابعی از دمایی که در دماسنج جیوه ای نشان داده می شود موفقتر بود ولی مجلاتی که مخصوص انتشار این نتایج بودند در خارج ایتالیا کمتر خوانده می شدند در هر حال حق قضیه ثابت بودن ضریب انبساط هوا بنا بر رای یکپارچه کنگره بین المللی فیزیکدانان در کومو که به پاس صدمین سال درکذشت او تشکیل شده بود بار دیگر به ولتا برگردانده شد
در سال 1780 موضوع بحث مجامع علمی الکتریسیته بود والش ثابت کرده بود که تکان حاصل از تماس یا ماهی تورپیل از نوع تکانهای الکتریکی است. در سال 1773 ماهی مزبور را تشریح کرد و عنصر مولد الکتریسیته را پیدا نمود هنتر در همان عنصر مشابهی در بدن یکی از انواع ماهی ها پیدا کرد به این ترتیب فکر اینکه حیوانات دیگر هم باید دارای این عضو باشند قوت گرفت لویی گالوانی استاد تشریح دانشگاه بولونی در سال 1780 این آزمایش را روی قورباغه انجام داد به طوری که قورباغه را به برق گیر آویزان نمود و ملاحظه می شود گالوانی برای اطمینان کامل در هوای خوب قورباغه را به بلکن فلزی منزل خودش آویزان کرد ولی نتایج قبلی را مشاهده ننمود یک شب که حوصله اش از نگرفتن نتیجه به سر آمده بود با عصبانیت قورباغه را از محلی که آویزان کرده بود جدا کرد و در این موقع به موجب تصادف در اثر تماس گاز انبری که به وسیله آن قورباغه را گرفته بود با بالکن تکانی در قورباغه مشاهده می نماید و فکر می کند که واقعاٌ الکتریسیته حیوانی را کشف کرده است. ولی صدای مخالفی از ولتا بلند شد که الکتریسیته ای در این عمل به وجود آمده فقط در اثر تماس گازاتبر و بالکن آهنی است ولتا در واقع تجربیات گالوانی را تکرار نمود و در صدد بر آمد که ثابت کند قورباغه دخالتی در ایجاد الکتریسیته نداشته است آنگاه سکه ای از نقره و قطعه ای روی به کار برد و آنها را به وسیله پارچه ابریشمی اسیددار از هم جدا نمود و بدینوسیله پیل الکتریکی تشکیل شد این پیل فقط جرقه تولید نمی کرد بلکه جریانی متصل که در حال عبور بود ایجاد می نمود دانشمند بزرگ روز 20 مارس 1800 ضمن نامه ای اکتشاف خودرا به جامعه پادشاهی اطلاع می دهد و از همین زمان شهرت فراوانی در سراسر اروپا کسب می نماید کشف او تاثیر عمیقی در مجامع علمی به وجود آورد و ناپلئون او را به پاریس دعوت می کند و از او می خواهد که تجربه اش را در مقابل آکادمی تکرار کند و بعد از اثبات آن، او را به سمت کنت و سناتور کشور ایتالیا انتخاب می کند ولتا بعد از سه سال از شغل خود کناره می گیرد و به کوم می رودو او در سال 1827 در 82 سالگی زندگی را وداع می گوید .
داستان پیدایش باطری ولتایی
الکساندر ولتا مخترع باطری الکتریکی ، به کسانی که اختراعش را به او تبریک گفتند، گفت که آنرا در خیابان پبدا کرده است.این از تواضع او بود چرا که چیزی که او ساخت یک شئی
فوق العاده بود.با این همه حقیقتی در سخن او نهفته است.
قبلداز ولتا یک دانشمند ایتالیایی به نام لوئیچی گالوانی مشاهداتی روی قورباغه مرده کرده بود.در هنگام صاعقه او یک قورباغه بی پوست را از نرده خانه اش به وسیله یک
قلاب مسی آویزان کرد.مشاهده شد که بدن جانور با هر صاعقه می لرزد.حتی وقتی که هوا طوفانی نبود حرکاتی در بدن حیوان دیده می شد.گالوانی به این نتیجه رسید که الکتریسیته در بدن قورباغه تولید شده است.
ولتااز آزمایشهای روی قورباغه آگاه شد.ولی عقیده داشت که گالوانی در اینکه فکر می کند انقباضات قورباغه مربوط به خود قورباغه است در اشتباه است.او فکر کرد که
انقباضات به علت تماس قلاب مسی با آهن نرده می باشد.او عقیده داشت که الکتریسیتهدر اثر تماس دو فلز تولید شده است.
ولتا برای اثبات نظر خود به آزمایش پرداخت.او روی میزی یک دیسک مسی و روی آن پارچه ای خیس خورده در آب و اسید سولفوریک و روی آن یک دیسک ساخته شده از روی و روی آنها مس و روی مس پارچه قرار داد تا یک پیل ساخته شد. به دیسک مسی پائینی و به روی بالایی سیمی وصل نمود.او سر سیم ها را به هم وصل کرد وقتی به آرامی آنها را جدا می کرد جرقۀ الکتریکی زده می شد.تئوری او درست از کار درآمد.
اینگونه بود که باطری الکتریکی،پیل ولتا، باطری خشک به وجود آمد.ولتا دریافت که پارچه بزودی خشک می شود و جریان برق قطع می گردد.پس چند لیوان گرد هم گذاشت و در داخل هر یک آب و اسید ریخت و یک ورقه مس و یک ورقه روی، در آنها قرار داد.هر ورقۀ روی را به ورقۀ لیوان بعد وصل نمود و ورقه مسی لیوان اول آزاد بود و قطب مثبت باطری را تشکیل می داد و ورقۀ روی لیوان آخر قطب منفی باطری بود.
ولتاچگونگی تولید جریان برق در داخل سیم را به مردم نشاند داد.آنها مشغول تکمیل باطری ولتا شدند و امروزه باطری لکلانشه،گرو،بونسن،دانیل و غیره در دسترس است.
یک باطری چطو ر کار می کند؟
اگر شما و دوستتان کف دست راستتان را روی هم بگذارید و فشار دهید یک دست به عقب می رود و به علت آن است که دست دیگر قوی تر بوده و نیرو یا پتانسیل بیشتری داشته است.به همین طریق یک فلز پتانسیل بیشتری از فلز دیگر دارد و جریان برق یکی در دیگری جاری می شود.
وقتی مردی در یک کارخانه یک موتور الکتریکی را روشن می کند،الکتریسیته ماشین را به حرکت در می آورد.وقتی ما یک باطری را به کار می اندازیم فعل و انفعالی بین اسید و صفحات فلزی به وجود می آید و جریان برق از یک صفحه به صفحه دیگر جاری می شود و در سیم بیرون یک چراغ را روشن و یا یک زنگ را به صدا در می آورد.
باطریای که شما مصرف می کنید باطری خشک است.پوشش بیرونی آن از روی و در وسط آن یک میلۀ کربنی قرار دارد که در درون مخلوط بی اکسید منگنز و ذرات کربن و یک خمیر مرطوب واقع شده است.این مخلوط به جای اسید مایع به کار می رود.استفادۀ مداوم از یک باطری خشک به زودی آنرا فرسوده و غیر قابل مصرف می سازد.
تاریخچه اختراع لامپ
در جواب به این پرسش که «چه کسی لامپ رشتهای را اختراع کرد؟» رابرت فریدل و پاول اسرائیل به عنوان مورخ ۲۲ مخترع پیش از سوان و ادیسون را نام میبرند. ایشان بیان کردند که اختراع ادیسون توانست به خاطر چند ویژگی از بقیه پیشی بگیرد: مواد بکار گرفته شده مناسبتر، ایجاد خلأیی مناسبتر نسبت به دیگران و تولید لامپی با مقاومت بیشتر که باعث میشد توزیع نیرو از منبع انرژی مرکزی مقرون به صرفه باشد. مورخ دیگری به نام توماس هوگس، موفقیت ادیسون را ناشی از تولید یک منبع نوری ابتدائی ولی جمع و جور میداند. «لامپ قطعهای کوچک از سیستم نوردهی الکتریکی بود و حیاتیتر از ژنراتور غولآسای شاهکار ادیسون و خط تغذیه او و سامانه توزیع موازی او نبود. در حالی که بقیه مخترعان با لامپها و ژنراتورهایی که دارای نبوغ و شگرفی مشابه خیلی وقت پیش فراموش شدند چون سازندگان آنها را در یک سیستم جامع روشنایی ارائه نکرده بودند.»
تحقیقات نیمهتجاری ابتدائیتر: در ۱۸۰۲ هومفری دیوی پرقدرتترین باتری دنیا را در موسسه سلطنتی انگلستان در اختیار داشت، در همان سال او توسط رشتهای از پلاتینیوم - که به دلیل دمای ذوب بسیار بالایش انتخاب شده بود - اولین لامپ رشتهای را اختراع کرد. آن لامپ به اندازه کافی روشن نبود و حتی آنقدر دوام نمیآورد که کاربردی داشته باشد اما سنت ۷۵ سالهای بود که پیش زمینه موفقیتهای محققان تا زمان تولید اولین لامپ کاربردی توسط توماس ادیسون در ۱۸۷۹ بود. در ۱۸۰۹ دیوی اولین لامپ قوس الکتریکی را ساخت که اتصال الکتریکی کوچک اما کور کنندهای بین دو زغال چوب بود که به یک باتری شامل ۲۰۰۰ پیل متصل شده بود. پس از نشان دادن این اختراع به موسسه سلطنتی انگلستان این لامپ به نام لامپ قوسی (Arc lamp) شناخته شد.
در ۱۸۳۵، جیمز لیندسی در دوندی اسکاتلند لامپ الکتریکی ثابتی را ارائه داد. او توضیح داد که او توانسته «کتابی را در فاصله ۱٫۵ پایی (حدوداً ۵۰ سانتی متر) بخواند». با این حال در زمانی که این وسیله را به خواست خود تکمیل میکرد رو به مسئله تلگراف بیسیم آورد و بیش از این به لامپ الکتریکی خود نپرداخت. ادعاهای او در این زمینه زیاد مستند نیستند. در ۱۸۴۰ دانشمندی بریتانیایی به نام وارن ده لا رو سیم پیچی از جنس پلاتینیوم را در محفظه خلأ قرار داد و جریانی الکتریکی را از آن عبور داد. طراحی آن بر این اساس استوار بود که نقطه ذوب بالای پلاتینیوم اجازه بالا رفتن دما تا دماهای بالاتر را میدهد و محفظه خالی شده از هوا که مولکولهای گاز کمتری دارد واکنش کمتری با پلاتینیوم نشان خواهد داد و عمر لامپ را افزایش خواهد داد. هرچند طرح کارا بود اما قیمت بالای پلاتینیوم استفاده تجاری از آن را غیر ممکن ساخت. در ۱۸۴۱، فردریک ده مولینس از انگلستان اولین مقاله درباره طراحی لامپ رشتهای توسط خاکه ذغالی که بین دو سیم از جنس پلاتینیوم قرار داشت و در یک حباب تخلیه شده قرار داشت را ارائه کرد. در ۱۸۴۵جاون و. استارر آمریکایی مقالهای در باره لامپ رشتهای اختراعی خود که شامل رشتهای کربنی بود ارائه داد. زمان زیادی از ارائه این مقاله نگذشته بود که او فوت شد. غیر از اطلاعات نوشته شده در مقاله او چیز زیادی درباره او در دسترس نیست. در ۱۸۵۱، ژن اگوئنه روبرت-هودین در شهر بلویس فرانسه حبابهای لامپ رشتهای را در معرض دید عموم قرار داد. لامپهای ساخت او در موزه چاتئوی بلویس برای همیشه به نمایش گداشته میشود. در ۱۸۷۲ آ. ن. لودگین یک لامپ رشتهای را اختراع کرد. در ۱۸۴۷ او یک مقاله درباره اختراع خود نوشت. در میان رقبایی که نزدیک به توماس ادیسون شده بودند، دانشمندی آلمانی-آمریکایی به نام هینریش گوبل ادعا کرد که او اولین حباب لامپ را در ۱۸۵۴ درست کردهاست: یک رشته ذغال بامبو در یک بطری تخلیه شده برای جلوگیری از اکسیده شدن، و او در این پنج سال به قول خیلیها اولین حباب لامپ کاربردی را ساخته بود. لویس لاتیمر نشان داد حبابهایی که ظاهراً گوبل در دهه ۱۸۵۰ ساخته بود بسیار قبلتر ساخته شده بودند. و شیشه گری را پیدا کرد که کلاهبرداری او را نشان میداد. در سال ۱۸۹۳ در دعوی مقالات متداخل، قاضی ادعای گوبل را کاملاً مردود اعلام کرد.
تجاری سازی
جوزف ویلسن سوان (۱۸۲۴-۱۹۱۴) فیزیکدان و شیمیدانی انگلیسی بود. در ۱۸۵۰ او کار خود را بر روی رشته ذغال کاغذ داخل یک حباب شیشهای خالی شده از هوا را شروع کرد. در ۱۸۶۰ او میتوانست وسیلهای کاربردی را به نمایش بگذارد اما کمبود یک خلأ مناسب و یک منبع الکتریکی مناسب باعث کم شدن طول عمر و بازده لامپ او شد. در اواسط دهه ۱۸۷۰ پمپهای بهتری اختراع شدند و سوان دوباره آزمایش خود را آغاز کرد. با کمک چارلز استیرن که در کار پمپهای خلأ بود، سوان روشی را ابداع کرد که باعث جلوگیری از سیاه شدن لامپ اولیه او شد که در ۱۸۸۰ شماره مقاله ۸ را از آن خود کرد. در ۱۸ام دسامبر ۱۸۷۸ لامپی که از یک میله باریک کربنی استفاده میکرد در جلسهای در انجمن شیمی نیوکاسل به نمایش گذاشته شد و سوان شرح کار خود را در جلسه آنها در ۱۷ ژانویه ۱۸۷۹ به نمایش گذاشت. همچنین آن را به ۷۰۰ نفری که در سوم فوریه ۱۸۹۷ در نشست ادبی و فلسفی نیوکاسل شرکت کرده بودند نیز نشان داد. این لامپها از میله کربنی لامپ قوسی به جای رشته باریک کربنی استفاده میکردند. بنابراین آنها مقاومت کمتری داشتند و رساناهای بسیار بزرگی برای تامین جریان مورد نیاز لازم داشتند که از لحاظ اقتصادی به صرفه نبود. همچنین مشخصات یک لامپ رشتهای را با یک خلأ نسبتاً قوی، رسانای کربنی، و هادیهای پلاتینیومی میسر میشاختند. وانگهی نیاز به جریان کاری بالا باعث میشد عمر بسیار کمی داشته باشند. سوان توجه خود را معطوف ساخت رشتههای کربنی بهتر و وسایلی که دو سر آن را متصل میکند کرد. او روشی برای کار با پنبه برای ساخت نخ کاغذی اختراع کرد و مقاله ۴۹۳۳ را در سال ۱۸۸۰ در انگلستان ثبت کرد. از این سال او نصب حبابهای روشنایی را در انگلستان در خانهها و نقاط مهم شروع کرد و در اوایل دهه ۱۸۸۰ شرکت او شروع به کار کرد. در آمریکای شمالی نیز به موازات انگلستان پیشرفتهایی شکل گرفته بود. در ۲۴ ژوئیه ۱۸۴۷ مقالهای توسط متخصص برق پزشکی، هنری وودوارد و همکارش متیو اوانس در تورنتو نوشته شد. ایشان لامپ خود را با اندازه و شکلی متفاوت از میلههای کربنی در سیلندر شیشهای که با نیتروژن پر شده بود تولید کردند. وودوارد و اوانس تلاش کردند تا لامپهای خود را تجاری کنند، اما ناموفق بودند. ایشان کار خود را با فروش مقاله خود در سال ۱۸۹۷ به توماس ادیسون به پایان رساندند (مقاله ۰، ۱۸۱، ۶۱۳ در آمریکا). توماس ادیسون تحقیقاتی جدی برای پیشبرد لامپ رشتهای کاربردی در ۱۸۷۸ شروع کرد. او اولین مقاله خود را به عنوان «بهبودی در لامپ الکتریکی» در ۱۴ اکتبر ۱۸۷۸ ثبت کرد (مقاله ۰، ۲۱۴، ۶۳۶ در آمریکا). پس از آزمایشهای زیادی که با رشته پلاتینیوم و فلزات دیگر انجام داد دوباره به سمت رشتههای کربن روی آورد. اولین آزمایش موفقیت آموز او در ۲۲ اکتبر ۱۸۷۹ بود که ۱۳٫۵ ساعت دوام آورد. ادیسون اصلاح طرح خود را ادامه داد و در ۴ نوامبر ۱۸۹۷ مقالهای (مقاله ۰، ۲۲۳، ۸۹۸در آمریکا) به عنوان لامپی الکتریکی که از «رشته یا نواری کربنی که پیچیده شده و.... به سیمهای اتصال پلاتینی متصل شده» استفاده میکند ثبت کرد. اگر چه او راههای بسیاری برای ساخت رشته کربنی شامل «نخ پنبهای با کتانی، قطعات کربنی، کاغذی که با روشهای مختلف پیچیده شدهاست» توضیح داده بود، چند ماه بیشتر از ارائه مقاله نگذشته بود که ادیسون و تیمش فهمیدند که رشته ذغال بامبو میتواند بیش از ۱۲۰۰ ساعت دوام بیاورد. شرکت لامپ حبابی هیرام اس. ماکزیم در ۱۸۷۸ شروع به کار کرد تا مقاله خود و مقالات ویلیام ساویر را عملی کند. شرکت او پس از شرکت ادیسون دومین شرکت فروش لامپ رشتهای کاربردی در آمریکا بود. شرکت نوردهی الکتریکی او در اواخر دهه ۱۸۸۰ برای اولین بار به صورت تجاری در شرکت تجارت مالی مطمئن مستقر کرد، حدوداً ۶ ماه بعد از استقرار لامپ رشتهای ادیسون در استیمر کلومبیا. ماکزیم در اکتبر ۱۸۸۰ روشی را ثبت کرد که در آن توسط هیدروکربنها رشتههای کربنی را به منظور افزایش عمر آنها پوشش میداد. لویس لایمر که در آن زمان کارمند او بود روشی را ابداع کرد که توسط آن به رشتهها حرارتی اعمال میکرد که اجازه میداد آنها را به شکلهای بدیعی مدل دهی کند، مانند شکل "M" در رشتههای ساخت ماکزیم. در ۱۷ ژانویه ۱۸۸۲، لاتیمر مقالهای در باره "فرایند ساخت کربنها بدست آورد، روشی بهبود یافته برای تولید رشتههای حباب لامپ که توسط شرکت نور الکتریکی ایالات متحده خریداری شده بود. لاتیمر بهسازیهای دیگری مثل راه بهتری برای اتصال رشتهها به سیمهای محافظ به ثبت رساند. در بریتانیا، شرکتهای ادیسون و سوان به هم پیوستند تا شرکت برقی متحد سوان و ادیسون را تشکیل بدهند (بعدها این شرکت به نام ادیسوان شناخته میشد، که در نهایت به نام Thorn Lighting ltd ثبت شد). ادیسون در ابتدا مخالف این ادغام بود اما وقتی از راه قانونی توسط سوان تحت فشار قرار گرفت و سوان پیروز شد در نهایت مجبور به همیاری با سوان شد و اتحاد صورت گرفت. در نهایت ادیسون تمام سهم سوان در شرکت را بدست آورد. سوان مقاله خود را طبق قوانین ایالات متحده به شرکت برقی براش در جون ۱۸۸۲ فروخت. بعدها سوان نوشت که ادیسون ادعای بیشتری در مورد نور نسبت به او داشت تاادیسون امتیازاتش را از ادعا درباره آنها در ایالات متحده محافظت کند. در ۸ اکتبر ۱۸۸۳، اداره ثبت اختراعات ایالات متحده حکمی را داد که امتیازات ادیسون بر پایه فنون پیشین ویلیام ساویر بنا شده و آنها را نادرست اعلام کرد. این ادعا سالها ادامه یافت. در نهایت در ۶ اکتبر ۱۸۸۹ یک قاضی حکم داد که ادعای بهبود سیستم نور دهی الکتریکی ادیسون برای "یک لامپ رشتهای از کربن با مقاومت بالا درست بودهاست. در دهه ۱۸۹۰، یک مخترع اتریشی به نام کارل آئوور وون ولزباچ بر روی تور رشته اس فلزی کار کرد. ابتدا با سیمهای پلاتینیومی و سپس اسمیومی و یک نمونه کاربردی در ۱۸۹۸ ساخت. در ۱۸۹۷، یک فیزیکدان و شیمیدان آلمانی به نام والتر نرنست لامپ نرست را که نوعی از لامپ رشتهایست و از حبابی سرامیکی استفاده میکرد که -نیازی به محیط خلأ یا گازی بی اثر نداشت- را تولید کرد. لامپهای نرست که دو برابر لامپهای رشته کربنی بازده داشت، به سرعت رایج شد تا زمانی که لامپهای رشته فلزی بر آن سبقت گرفت. در ۱۹۰۳، ویلیام ویتنیو رشتهای را ابداع کرد که درون حباب لامپ را تیره نمیکرد. (بعضی از آزمایشهای ادیسون برای جلوگیری از تیره شدن حباب باعث اختراع لامپ الکتریکی تخلیه شده شد). این رشته رشتهای کربنی بود که با فلز پوشیده شده بود. در ۱۳ اکتبر ۱۹۰۴، ساندور جاست , فرنس هانامان امتیازنامهای در مجارستان (شماره ۳۴۵۴۱) برای لامپ رشته تنگستن را بدست آوردند، که نسبت به لامپ رشته کربنی نور درخشانتری تولید میکرد و عمر بیشتری هم داشت. این لامپها ابتدا توسط شرکت مجاری تانگسرام در ۱۹۰۵ به بازار ارائه شد، به همین خاطر در بسیاری از کشورهای اروپایی این نوع لامپ تانگسرام خوانده میشود. در ۱۹۰۶ شرکت ژنرال الکتریک امتیاز روشی برای تولید رشته تنگستنی برای استفاده در لامپ رشتهای را بدست آورد. رشتههای تنگستن رسوبی گران بودند اما در ۱۹۱۰ توسط ویلیام دیوید کولیدج (۱۸۷۳-۱۹۷۵) روش بهبود یافتهای برای ساخت رشتههای تنگستن ابداع کرد. رشته تنگستن بیشتر از بقیه انواع رشتههای دیگر باقیماند و کولیدج قیمت را اقتصادی کرد. در ۱۹۱۳ ایروینگ لانگمویر فهمید که پر کردن لامپ با گازهای بیاثر به جای خلأ هم باعث بازده نوری و هم کاهش تیره شدن حباب میشود. ماروین پیپکین، شیمیدان آمریکایی، در ۱۹۲۴ امتیازی برای براق کردن داخل حباب، بدون سست کردن آن و در ۱۹۴۷ امتیازی برای پوشاندن داخل لامپ با سیلیکا به دست آورد. در ۱۹۳۶، رشته س فنری پیچیده شده معرفی شد که بازده لامپها را بیشتر میکرد. در ۱۹۶۴ بهبود بازده و تولید لامپهای رشتهای باعث کاهش هزینه تولید مقدار معینی نور به مقدار یک سیم نسبت به لامپ ابتدایی ادیسون شد.
لامپ رشتهای، لامپ حبابی یا لامپ التهابی، یک منبع نور مصنوعی است که نور سفید درخشانی از خود ساطع میکند. در این لامپها جریان الکتریکی از یک رشته نازک عبور میکند که تا حد نوردهی میشود. یک حباب شیشهای بسته از رسیدن اکسیژن به رشته جلوگیری میکند که در غیر این صورت رشته سریعاً اکسیده و خراب خواهد شد.
لامپهای رشتهای در اندازهها و ولتاژهای متنوعی ساخته میشوند، از ۱٫۵ ولت تا ۳۰۰ ولت. این نوع از لامپ نیازی به تجهیزاتی خارجی برای تنظیم ندارد و قیمت تولید بسیار پایینی دارد و با هر دو نوع جریان مستقیم و متناوب کار میکند. در نتیجه لامپ رشتهای به صورت وسیع در نوردهی خانگی و تجاری، نورهای غیر ثابت، چراغهای مطالعه، چراغهای اتومبیلها، چراغقوهها، مصارف تبلیغاتی و دکوراسیون کاربرد دارد.
بعضی مصارف مانند دستگاه جوجهکشی (برای گرمایش تخم مرغها) از گرمای ناشی از لامپهای رشتهای استفاده میکنند. نور گرمایی (فروسرخ) برای تانکهای خزنده، گرمایش از راه دور، گرمایش صنعتی و مصارف خشک کردن، و در فرهای پخت آسان کاربرد دارد. در هوای سرد، گرمای ناشی از لامپهای رشتهای میتواند در گرمایش خانه شرکت کند، اما در مناطق گرمسیری باعث اتلاف بیشتر انرژی توسط سیستمهای تهویه مطبوع میشود.
لامپهای رشتهای بتدریج در بسیاری از کاربردها جای خود را به لامپهای فلورسنت، لامپهای فلورسنت فشرده، لامپهای تخلیه الکتریکی پرنور، الئیدیها و وسایل دیگری میدهند که به ازای مقدار مشابهی از انرژی واردشده به لامپ مقدار بیشتری نور رویتپذیر از خود ساطع میکنند. در بعضی مناطق تلاش میشود به منظور بالا بردن بازده نوری و کاهش مصرف انرژی این لامپها را از رده خارج کنند
سفارش از طریق تلگرام : 09141676882